خودکشی انفعالیpassive suicideواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری زیانبار و انفعالی با نیتی نامشخص که گمان میرود فرد با انجام آن قصد از بین بردن خود را داشته باشد
خودکشیفرهنگ فارسی عمید۱. خود را کشتن؛ عمل ارادی شخص برای کشتن خود؛ انتحار.۲. [عامیانه، مجاز] کوشش بسیار در امری.
خودکشیفرهنگ فارسی عمید۱. خود را کشتن؛ عمل ارادی شخص برای کشتن خود؛ انتحار.۲. [عامیانه، مجاز] کوشش بسیار در امری.
خودکشیفرهنگ فارسی عمید۱. خود را کشتن؛ عمل ارادی شخص برای کشتن خود؛ انتحار.۲. [عامیانه، مجاز] کوشش بسیار در امری.
تظاهربهخودکشیsuicidal gestureواژههای مصوب فرهنگستاناقدام به خودکشی یا سایر رفتارهای خودتخریبی معمولاً برای جلب توجه و کمک دیگران، بدون قصد جدی در کشتن خود