خوربینhelioscopeواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای مشاهدۀ قرص خورشید که از چشم رصدگر در مقابل پرتوهای درخشان خورشید محافظت میکند
خاربنلغتنامه دهخداخاربن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) بته ٔ خار. ج ، خاربنان : ور خاربنی بیند در دشت بترسدگوید مگر آن خار ز خیل تو سواریست . فرخی .کبکان بی آزار که در کوه بلندندبی قهقهه یکبار ندیدم که بخندندجز خاربنان جایگه خود نپسند