لغتنامه دهخدا
ترنوازی . [ ت َ ن َ ] (حامص مرکب ) خوش خوانی مطرب . (غیاث اللغات ). خوشخوانی و نیز بمعنی خوش زبانی از اهل زبان به تحقیق پیوسته که عبارت از کار خوب کردن است اما بیشتر استعمال ترنواز بمعنی مطرب تردست بود. (از آنندراج ) : زدی رود روان در پرده سازی <br