خونسرد، خونسردفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیاعتنا، بیتفاوت ≠ خونگرم ۲. آرام، بردبار ۳. خوددار، خویشتندار، مسلط به خود ۴. بیتشویش
خونسرددیکشنری فارسی به انگلیسیlevel, cool, coolheaded, impassive, imperturbable, nerveless, nonchalant, quiet, serene, unconcerned, unruffled
خونسردفرهنگ فارسی معین(سَ)(ص مر.) 1 - بردبار، کسی که زود خشمگین نشود. 2 - جانوری که حرارت بدنش با حرارت محیط تغییر می کند. مانند بعضی از خزندگان .
خونسردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام رد، بیاحساس، یخ، ناآگاه، بیخبر، بیحس، فاقد قوۀ تخیل، تهییجناپذیر، مثل سیبزمینی شخص خونسرد▲