خونینگُرزCynomoriumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از خونینگُرزیانِ بدون سبزینه با ساقه یا سنبلهای گوشتی و گلهای کوچک و سرخ
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
خونینلغتنامه دهخداخونین . (ص نسبی ) منسوب به خون . || آلوده به خون . خون آلوده . (ناظم الاطباء) : کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک زمزم فشرده شد چو حجر کز تو باز ماند. خاقانی .گویی که دوباره تیر خونین نمرود به آسمان برانداخت
خونینگُرزیانCynomoriaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از صندلسانانِ علفی و انگلی کامل، بدون سبزینه با برگهای تحلیلرفته و قرمز که گل نر آنها یکپرچمی و میوۀ آنها از نوع فندقی است