خان قللغتنامه دهخداخان قل . [ ] (اِخ ) شیله ای است بفاصله ٔ 28500 گزی در جنوب غرب قریه ٔ نیک در علاقه ٔ حکومت درجه ٔ 4 یکاولنگ مربوط بحکومت کلان دایزنگی ولایت کابل . آب آن به دریای سر جنگل میریزد. جایگاه آن بین خط <span class="
رأی نامخوانroll-call vote, roll-call voting, roll call/ rollcall/ roll-call/ roll calls, vote by yeas and nays, yeas and nays, yea-and-nay rollcall, call of the voteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی شمارشی که در آن هر رأیدهنده با خوانده شدن نامش رأی خود را اعلام میکند و به نام او ثبت میشود
نمودار کلـ کلCole-Cole plotواژههای مصوب فرهنگستاننموداری که در آن پاسخ ناهمفاز بهصورت تابعی از پاسخ همفاز در بسامدهای متوالی ترسیم میشود
خان کلیلغتنامه دهخداخان کلی . [ ] (اِخ ) قریه ای است که بفاصله ٔ 12500 گزی جنوب مشرق فیض آباد واقع و مربوط به حکومت اعلی بدخشان و متصل به جاده است . این ده بین خط 70 درجه و 41 دقیقه و <span clas
قلیچ خانیلغتنامه دهخداقلیچ خانی .[ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 6 هزارگزی جنوب کوزران و یک هزارگزی خاور راه فرعی کوزران به چهار زیر. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 200 تن
bleedدیکشنری انگلیسی به فارسیخونریزی، خون گرفتن، خون گرفتن از، خون ریختن، خون جاری شدن از، خون امدن از، اخاذی کردن
bledدیکشنری انگلیسی به فارسیبیل، خون گرفتن، خون گرفتن از، خون ریختن، خون جاری شدن از، خون امدن از، اخاذی کردن