خلقانیلغتنامه دهخداخلقانی . [ خ ُ ] (ص نسبی ) کهنه خر. آنکه کالا و متاع کهنه می خرد. (یادداشت بخط مؤلف ) (از انساب سمعانی ). || آنکه کالای کهنه می فروشد. کهنه فروش . (یادداشت بخط مؤلف ).
خَلَقَهُنَّفرهنگ واژگان قرآنآنان را آفرید(مؤنث) - آنان را خلق کرد(مؤنث) (خلق در اصل به معناي تقدير و اندازه گيري است)
خلقانلغتنامه دهخداخلقان . [ خ َ ] (اِ) ج ِ خَلق : تا حشر کرد دهر بملکت ضمان از آنک جودت همی بروزی خلقان ضمان کند. مسعودسعد.کوتوال را گفت تا پیاده تمام گمارد از پس خلقانی تا کوشک .(تاریخ بیهقی ).