خُرْطُومِفرهنگ واژگان قرآنبيني فيل وخوک (اطلاق خرطوم بر بيني آن شخص کافر ، با اينکه خرطوم تنها بيني فيل و خوک است ، در حقيقت نوعي توبيخ و ملامت است ، و در اين آيه تهديدي است به آن شخص ، به خاطر عداوت شديدي که با خدا و رسول او و ديني که بر رسولش نازل کرده ، ميورزيده است )
خرطوملغتنامه دهخداخرطوم . [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از سواحل سودان بشرق افریقاست . این شهر در پانزده درجه و سی وهفت دقیقه و ده ثانیه ٔ عرض شمالی و سی درجه و شانزده دقیقه و چهل وپنج ثانیه ٔ طول شرقی قرار دارد و ارتفاع آن 385 متر از سطح دریا می باشد. جمعیت خرطوم مر
خرطوملغتنامه دهخداخرطوم . [ خ ُ ] (اِخ ) الحباری . لقب عبداﷲبن زهیر از شاعران عرب بوده است . (از منتهی الارب ).
خرطوملغتنامه دهخداخرطوم . [خ ُ ] (ع اِ) بینی . بینی کلان . (از منتهی الارب ) (ترجمان ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خَراطیم : سنسمه علی الخرطوم . (قرآن 16/68).بحجت بخرطومش اندر کشم علی رغم او من مهار علی . <p class="auth
خرطومدیکشنری عربی به فارسیجوراب , لوله لا ستيکي مخصوص اب پاشي وابياري , لوله اب اتش نشاني , شلنگ , سر لوله اب , بيني , پوزه , دهانک
خرطوم دارلغتنامه دهخداخرطوم دار. [ خ ُ ] (نف مرکب ) صاحب خرطوم . دارای خرطوم : همه خرطوم دار و شاخ گرای گاو و پیلی نموده در یک جای .نظامی .