خیفةلغتنامه دهخداخیفة. [ ف َ ] (ع اِ) بیم . ترس . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خیف .
خیفةلغتنامه دهخداخیفة. [ ف َ ] (ع مص ) مصدر دیگری است برای خوف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خفچهلغتنامه دهخداخفچه . [ خ َ / خ ِ چ َ / چ ِ ] (اِ) شوشه ٔ طلا و نقره است . (برهان قاطع) (آنندراج ). شمش زر و سیم که گداخته و در ناوچه ٔ آهن ریخته باشند و آنراشوشه ، شفشه و خفچه گفته اند. (آنندراج ) :
خفچهلغتنامه دهخداخفچه . [ خ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) چوب دستی کوچک که بر سر آن آهن سر تیز نصب کنند و بهلبانان برای راندن گاو در دست دارند. (آنندراج ). ترکه از چوب یا آهن که برای زدن بکار رود. (یادداشت بخط مؤلف ) : بفرمود داور که میخواره