خیساندهلغتنامه دهخداخیسانده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نقوع و مصفای از هر داروی در آب قرار داده شده . (ناظم الاطباء). نقیع. منقوع . ترنهاده . (یادداشت بخط مؤلف ).
خیساندهmaceration 2واژههای مصوب فرهنگستانگیاه یا پودر آن که با هدف استخراج مادۀ دارویی در دمای محیط در درون حلّال قرار داده شده است
خساندهلغتنامه دهخداخسانده . [ خ ِ دَ / دِ ] (ن مف ) خیسانیده و نقوع ودر داروها بیشتر استعمال کنند. (از ناظم الاطباء).
خشایندهلغتنامه دهخداخشاینده . [ خ ُ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) خوش آینده . به خوشی آورنده . (یادداشت مؤلف ).