دائیهالغتنامه دهخدادائیها. (اِخ ) به گفته ٔ هرودت نام یکی از چهار طایفه ٔ چادرنشین است که با شش طایفه ٔ شهری و ده نشین دیگر پارسیان را تشکیل می داده اند. (ایران باستان ج 1 ص 227).
داهالغتنامه دهخداداها. (اِخ ) دها. داه . داهه . نام گروهی از مردم سکائی . آنان که با کورش کبیر جنگیده اند و کورش بدست آنان کشته شده است بر طبق روایت برس کلدانی . (ایران باستان ج 1 ص 470).
داع داعلغتنامه دهخداداع داع . [ ع ِ ع ِ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان گوسپندان را خوانند یا زجر کنند. (منتهی الارب ).
خانه ٔ گداهالغتنامه دهخداخانه ٔ گداها.[ ن َ / ن ِ ی ِ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ آخر نرد. خانه ٔ آخری تخته نرد. (اصطلاح اهل نرد است ).