دادهکارdata workerواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که فعالیت عمدة او گردآوری و ذخیرهسازی و مدیریت و تحلیل دادههاست
یکپارچگی دادههاdata integrityواژههای مصوب فرهنگستاندرستی و همخوانی دادههای ذخیرهشده در یک پایگاه یا انبار داده
نشان دارای دو بال که بهوانورد یا توپچی و دریا نورد یا دیدبان کار ازموده داده میشوددیکشنری فارسی به عربیاجنحة
دادگاه درمانمدارdrug courtواژههای مصوب فرهنگستاننظام قضایی ویژۀ مجرمان دچار سوءمصرف مواد که فرد را ملزم میسازد از طرح درمانی خاصی تبعیت کند و در صورت تخطی مجازات شود
درمان دادگاهفرماcourt-mandated treatmentواژههای مصوب فرهنگستاندرمانی که با حکم و دستور دادگاه انجام میشود