دارندگیلغتنامه دهخدادارندگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) بی نیازی . || تملک . || نگهداری و سرپرستی : مگر او دهد یادمان بندگی نماید بزرگی و دارندگی .فردوسی .
نگاه دارندگیلغتنامه دهخدانگاه دارندگی . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل نگاه دارنده . رجوع به نگاه دارنده و نگاه دار شود.
دارندهلغتنامه دهخدادارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) مالک . کسی که چیزی به او تعلق دارد : که او داد برنیک و بد دستگاه که دارنده ٔ آفتابست و ماه . فردوسی .دارای سپهر و اخترانش دارنده ٔ نعش و دخترانش .
نگاه دارندگیلغتنامه دهخدانگاه دارندگی . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل نگاه دارنده . رجوع به نگاه دارنده و نگاه دار شود.
نگاه دارندگیلغتنامه دهخدانگاه دارندگی . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل نگاه دارنده . رجوع به نگاه دارنده و نگاه دار شود.
بردارندگیلغتنامه دهخدابردارندگی . [ ب َ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بردارنده . رجوع به بردارنده شود.
بازدارندگیinhibitionواژههای مصوب فرهنگستاندر فرایند توالی، تغییر محیط توسط یک گونه بهنحویکه مطلوبیت محیط برای گونة دیگر کاهش یابد
برنامههای بازدارندگیdeterrence programواژههای مصوب فرهنگستانبرنامههایی مبتنی بر منصرف کردن فرد از انجام رفتاری خاص بهویژه با ایجاد ترس از مجازات و وضع قوانین جزایی