دارکانلغتنامه دهخدادارکان . [ رَ ] (اِخ ) شهرکی در ناحیت پارس که میان فسا و داراگرد بوده است . (از حدود العالم ).
دارکانلغتنامه دهخدادارکان . [ رَ ] (اِخ ) قریه ای در یک فرسنگی مرو که گروهی از اهل علم از آن برخاسته اند مانند علی بن ابراهیم سلمی ، ابوالحسن مروزی دارانی ... (معجم البلدان ). از بخشهای شهر قدیم طوس . (نخبةالدهر دمشقی ص 225). رجوع به دارگان شود.
درکانلغتنامه دهخدادرکان . [ ] (اِخ ) شهری است بر حد میان پارس و کرمان و منزل کاروان است و سردسیر است . (حدود العالم چ دانشگاه ص 136).
درکانلغتنامه دهخدادرکان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناررود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری آخوره و 5 هزارگزی راه چادگان به تنگ گزی ،با 149 تن سکنه . آب آن از چشم
داروکانلغتنامه دهخداداروکان . (اِخ ) دهی از دهستان نیکشهر شهرستان چاه بهار که در 18هزارگزی شمال خاور نیکشهر و 5هزارگزی شمال شوسه نیکشهر واقع و محلی است ، کوهستانی گرمسیر مالاریائی . سکنه آن 500
دارگانلغتنامه دهخدادارگان . (اِخ ) دهی از دهستان گرگن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . که در 17 هزارگزی جنوب فلاورجان واقع و متصل براه لج به کرفشان و محلی است جلگه معتدل ، دارای 1203تن سکنه . آب آن از زاینده رود و محصول آن غلات ،