حکایت کردنفرهنگ مترادف و متضادداستانسرایی کردن، روایت کردن، سرگذشتگفتن، قصه گفتن، قصهگویی کردن، نقل کردن، نقالی کردن
روايةدیکشنری عربی به فارسیگويندگي , داستان , داستانسرايي , توصيف , نو , جديد , بديع , رمان , کتاب داستان , از بر خواني , تک نوازي , رسيتال
قصه گوییلغتنامه دهخداقصه گویی . [ ق ِص ْ ص َ / ص ِ ] (حامص مرکب ) داستانسرایی . حدیث گویی . رجوع به قصه خوان شود.
بلاک مورلغتنامه دهخدابلاک مور. [ بْلا / ب ِ مُرْ ] (اِخ ) ریچارد دادریج . داستانسرای انگلیسی متولد بسال 1825 م .و متوفی بسال 1900 م . وی در سن بیست وسه سالگی به نویسندگی پرداخت و پس از مختصر تلاش
امیرارسلان رومیلغتنامه دهخداامیرارسلان رومی . [ اَ اَ س َ ن ِ ] (اِخ ) قهرمان داستان عامیانه ... که از داستانهای بسیار مشهور زبان فارسی است و از یک قرن باین طرف مورد توجه شدید عامه ٔ مردم بوده و همه جا خوانده می شده است و بارها نیز بطبع رسیده و بتازگی از روی آن فیلم تهیه کرده و نمایشنامه پرداخته اند. در