داشتیانهلغتنامه دهخداداشتیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام خانواده ای به عهد باستان و گرشاسب گروهی از پسران این خانواده را در جنگها و فتوحات خویش همانند پسران چند خاندان دیگر بکشته است . (مزدیسنا ص 420).
دوستانهلغتنامه دهخدادوستانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به دوست . || از روی دوستی و محبت و رفاقت . (ناظم الاطباء). محبانه . (آنندراج ) : دشمن ارچه دوستانه گویدت دام دان گرچه ز دانه گویدت .مولوی .
دوستگانهلغتنامه دهخدادوستگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دوستگان . دوستکان . || به سلامتی معشوق . (ناظم الاطباء). شادی دوست .
دوستانهدیکشنری فارسی به انگلیسیaffable, amiable, amicable, chummy, co-operative, comradely, cooperative, cordial, cordially, friendly, good-humored, hearty, homely, neighborly
گرشاسبلغتنامه دهخداگرشاسب . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد رستم زال است و او پسر اترد باشد که از نبائر جمشید است . (جهانگیری ) (برهان ). معاصر فریدون بود. ترکستان و خطا را مسخر کرده . حکیم اسدی طوسی فتوحات او را منظوم نموده و به گرشاسب نامه موسوم است . (آنندراج ) : اما