داحقلغتنامه دهخداداحق . [ ح ِ ] (ع ص ) ناقه که زهدان آن بیرون آمده باشد بعد از ولادت . || مرد خشمناک . (منتهی الارب ). || مرد گول . ج ، داحقون . || خرمای دفزک زرد. ج ، دواحق . (منتهی الارب ).
مداعقلغتنامه دهخدامداعق . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) جای گرد آمدن آب رود. (از منتهی الارب ): مداعق الوادی ؛ مدافعه . (متن اللغة) (اقرب الموارد).