دالایلغتنامه دهخدادالای . (مغولی ، اِ) از املاک و رقبات دیوان آنچه بمواجب و رسوم لشکریان متعلق باشد.(و آنچه مختص سرکار سلاطین خاصه باشد اینجو نامیده می شود). (سنگلاخ میرزا محمدمهدی خان پشت ص 224) : بنابر این مقدمات فرمودیم تا در ممالک و
دالالغتنامه دهخدادالا. (اِخ ) دهالا . از پارسیان دانشمند هند و شاگرد جکسن دانشمند آمریکائی .رجوع به مزدیسنا تألیف دکتر محمد معین ص 117 شود.
دالائیلغتنامه دهخدادالائی . (اِخ ) دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری زرقان و 3هزارگزی شوسه ٔ شیراز به اصفهان . دامنه و معتدل و مالاریایی است و دارای 150
دالایراکلغتنامه دهخدادالایراک . (اِخ ) (نیکلا) کمپوزیتور و آهنگ ساز فرانسوی (1753-1809م .). او را اپراهای بسیارست . (قاموس الاعلام ترکی ).
دالای نورلغتنامه دهخدادالای نور. [نُو ] (اِخ ) (بمعنی دریاچه ٔ بزرگ ) نام دو دریاچه است بمغولستان شرقی : یکی که قولون نور نیز نامیده شده است نزدیک حدود سیبریه و در 49 درجه عرض شمالی واقع ومحیط آن 290هزار گزست . نهر کرولن از جنوب و
پوتالالغتنامه دهخداپوتالا. (اِخ ) نام بزرگترین معبد بت پرستان تابع دین بودا در نزدیکی شهر لهاسا از سرزمین تبت و آن تحت اداره ٔ بزرگترین رئیس روحانی بودائیان دالای لاما میباشد.
دالای نورلغتنامه دهخدادالای نور. [نُو ] (اِخ ) (بمعنی دریاچه ٔ بزرگ ) نام دو دریاچه است بمغولستان شرقی : یکی که قولون نور نیز نامیده شده است نزدیک حدود سیبریه و در 49 درجه عرض شمالی واقع ومحیط آن 290هزار گزست . نهر کرولن از جنوب و
دالایراکلغتنامه دهخدادالایراک . (اِخ ) (نیکلا) کمپوزیتور و آهنگ ساز فرانسوی (1753-1809م .). او را اپراهای بسیارست . (قاموس الاعلام ترکی ).
ماندالایلغتنامه دهخداماندالای . (اِخ ) شهری است در بیرمانی علیا و بر کنار رود «ایراوادی » واقع است و 392000 تن سکنه دارد و از مراکز بازرگانی است . در این شهر معبدها و دیرهای بودائی متعدد وجود دارد. (از لاروس ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی شود.