دانگ سنگلغتنامه دهخدادانگ سنگ . [ س َ ] (اِ مرکب ) دانگ وزنی است و یا یک ششم واحد وزنی است ، و دانگ سنگ ظاهراً یعنی سنگی و وزنه ای که دارای وزن دانگ باشد یا برای وزن دانگ بکار رود نظیر درم سنگ و جز آن : علماء دین حق مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند بر فل
دیانdieneواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از ترکیبات آلی که مولکولهای آنها دارای دو پیوند دوگانۀ کربن ـ کربن است
شهپروانۀ مشبکDanaus plexippusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از شهپروانهایان و راستۀ پروانهسانان که دارای بالهایی حنایی درخشان با انشعابهای درختیشکل سیاه و درخشان است
دانگلغتنامه دهخدادانگ . (اِ) شش یک چیزی . سدس چیزی . یک قسمت از شش قسمت چیزی . دانگی . دانق . (زمخشری ). یک بخش از شش بخش چیزی . یک ششم چیزی . یک حصه از شش حصه ٔ چیزی :- پنج دانگ از ششدانگ ؛ پنج ششم آن . پنج سدس آن .- چهاردانگ از ششدانگ </span
نارهلغتنامه دهخداناره . [ رَ / رِ ] (اِ) زبانه ٔ ترازو و زبانه ٔ قپان . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). رمانه ٔ کپان . (صحاح الفرس ). شاهین ترازو (شعوری ) : ز بس برسختن زرش بجای مادحان هزمان ز ناره بگسل
دانگلغتنامه دهخدادانگ . (اِ) شش یک چیزی . سدس چیزی . یک قسمت از شش قسمت چیزی . دانگی . دانق . (زمخشری ). یک بخش از شش بخش چیزی . یک ششم چیزی . یک حصه از شش حصه ٔ چیزی :- پنج دانگ از ششدانگ ؛ پنج ششم آن . پنج سدس آن .- چهاردانگ از ششدانگ </span
دانگلغتنامه دهخدادانگ . (اِخ ) یکی از شش قسمت شش ناحیه که بلوکی از چهارده بلوک قشقائی است و پنج ناحیه ٔ دیگر: پادنا. حنا. سمیرم . فلرد. واردشت است و همه ٔ شش ناحیه 24 قریه دارد. (جغرافیای غرب ایران ص 109).
دانگفرهنگ فارسی عمید۱. قسمتی از چیزی؛ بخش؛ بهره؛ حصه.۲. یکششم چیزی بهویژه اموال غیرمنقول مانند ملک و زمین.۳. یکششم دِرهم: ◻︎ دست دراز از پی یک حبه سیم / بِه که ببُرند به دانگی و نیم (سعدی: ۱۱۹).۴. سهمی از هزینۀ گردش و مسافرت یا تهیۀ خوراک دستهجمعی که هریک از افراد دسته باید بدهند.۵. (موسیقی)
دانگلغتنامه دهخدادانگ . (اِ) شش یک چیزی . سدس چیزی . یک قسمت از شش قسمت چیزی . دانگی . دانق . (زمخشری ). یک بخش از شش بخش چیزی . یک ششم چیزی . یک حصه از شش حصه ٔ چیزی :- پنج دانگ از ششدانگ ؛ پنج ششم آن . پنج سدس آن .- چهاردانگ از ششدانگ </span
دانگلغتنامه دهخدادانگ . (اِخ ) یکی از شش قسمت شش ناحیه که بلوکی از چهارده بلوک قشقائی است و پنج ناحیه ٔ دیگر: پادنا. حنا. سمیرم . فلرد. واردشت است و همه ٔ شش ناحیه 24 قریه دارد. (جغرافیای غرب ایران ص 109).
دودانگلغتنامه دهخدادودانگ . [ دُ ] (اِ مرکب ) ثلث . (دهار) (ملخص اللغات ). سه یک . یک سوم . (یادداشت مؤلف ). دو قسمت از شش قسمت چیزی .- دودانگ خواندن ؛ نرم و آهسته خواندن .
چهاردانگلغتنامه دهخداچهاردانگ . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چهار قسمت از شش قسمت چیزی . ثلثان . (زمخشری ) (مهذب الاسماء). دو ثلث . || اصطلاح موسیقی (آواز) است . رجوع به دانگ شود. || اصطلاحی در تراشیدن قلم . رجوع به چاردانگ شود.
چهاردانگلغتنامه دهخداچهاردانگ . [ چ َ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).