دخترینهلغتنامه دهخدادخترینه . [ دُ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) از جنس دختر. نوع دختر. از دختر. منسوب به دختر. (یادداشت مؤلف ). مقابل پسرینه . || دختر جوان بسن بلوغ رسیده که قابل شوهر دادن باشد.
دختینهلغتنامه دهخدادختینه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مخفف دخترینه . (شعوری ج 1 ص 452). رجوع به دخترینه شود.
طفلةلغتنامه دهخداطفلة. [ طِ ل َ ] (ع اِ) تأنیث طِفْل . دخترینه . ج ،طفالة. (مهذب الاسماء). صاحب آنندراج گوید: مذکر و مؤنث در طفل یکسان است و نزد بعضی طفلة مؤنث است .
صبیةلغتنامه دهخداصبیة. [ ص َ بی ی َ ] (ع اِ) دختر. (غیاث اللغات ). مؤنث صبی است . (منتهی الارب ). دخترینه . (مهذب الاسماء). کودک مادینه . کنیزک . دختربچه . ج ، صبایا.