دختر رزلغتنامه دهخدادختر رز. [ دُ ت َ رِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی باشد. (برهان ). شراب انگوری . (شرفنامه منیری ) (آنندراج ). مجازاً باده . شراب . می . باده
دختردیکشنری فارسی به انگلیسیbairn, chit, colleen, daughter, female, gal, girl, lass, lassie, maid, maiden, miss, nymphet, she
کنبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= کنف۱: ◻︎ دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی / مدتی شد که بر آونگ سرش در کنب است (انوری: ۴۹).
دخترفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فرزند مادینه.۲. دوشیزه؛ باکره. دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب لعلی. دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = دختر رز دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب انگوری. دختر ر
بنت عنقودلغتنامه دهخدابنت عنقود. [ ب ِ ت ُ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) دختر رز. بنت کرم . می . شراب . راح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). می . (مهذب الاسماء) : نحن الشهود و خفق العود مطرودتزوج ا
رزلغتنامه دهخدارز. [ رَ ] (اِ) درخت انگور. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 6) (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). تاک مو. ج ، رزان ، رزها. (فرهنگ فار
ابنةالکرملغتنامه دهخداابنةالکرم . [ اِ ن َ تُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) دختر رز. می . (مهذب الاسماء). باده .