دداًلغتنامه دهخدادداً. [ دَ دَن ] (ع اِ) دد. ددن . ددد. بازی . (منتهی الارب ). رجوع به دد و ددن شود.
خدمۀ غیرموظفdeadhead crewواژههای مصوب فرهنگستانخدمهای که بهعنوان مسافر در پرواز حضور داشته و وظیفه و مسئولیتی در حین آن پرواز بر عهده نداشته باشند
دیدالغتنامه دهخدادیدا. (ص ) ناپیدا و گم شده . (برهان ). بمعنی ناپیدا و پنهان آمده و چیز گم شده را گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). مفقود اما این کلمه دگرگون شده ٔ لغت ویدا است . رجوع به «ویدا» و «وید» شود. (یادداشت لغتنامه ).
دیداءلغتنامه دهخدادیداء. (ع اِ) دَاءْداء. دُؤْ دُؤْ. آخر ماه و شب بیست و پنجم و ششم و هفتم و شب بیست و هشتم و نهم یا سه شب از آخر ماه . || فضا. || فراخ از قلعه ها و وادیها. (منتهی الارب ). و رجوع به دأداء و دؤدؤ شود.
دٔداءلغتنامه دهخدادٔداء. [ دِ ] (ع مص ) دأداءة. سخت دویدن شتر یا تیز رفتن . (منتهی الارب ). و رجوع به دأداءة شود.
دیدانلغتنامه دهخدادیدان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) ددن . دد. دداً. دَیْد. بازی . (منتهی الارب ). لهو و لعب . (از اقرب الموارد).
کداءلغتنامه دهخداکداء. [ ک َددا ] (ع ص )بسیار گدایی کننده . (یادداشت مؤلف ). علی الکداء ویحک کم تکدی . (از ترجمان البلاغه ٔ رادویانی ، ص 108).
مجدداًلغتنامه دهخدامجدداً. [ م ُج َدْ دَ دَن ْ ] (ع ق ) از سر نو. (آنندراج ). دوباره و بار دیگر و از نو و از سر نو و باز. (ناظم الاطباء): اسماعیل خان و سرکردگان مجدداً برای ملاقات شاهزاده رفته ... (مجمل التواریخ گلستانه ص 208).