ددرلغتنامه دهخداددر. [ دَ دَ ] (اِ)در تداول عامه ، بیرون خانه و جای خودنمائی و خانه ٔ نامشروع برای زن . جای نامجاز و نامشروع که زن رود.- اهل ددر بودن ؛ بدکاره بودن زن . تک پرانی زن .|| در زبان اطفال ، بیرون اطاق . بیرون خانه و کوچه . کوی . برزن .خیابان . مهما
ددیگرلغتنامه دهخداددیگر. [ دُ ] (ق مرکب ) عدد ترتیبی . دوم . ثانیاً. دودیگر : ددیگر چنین هست رویم که هست یکی گر دروغ است بنمای دست .فردوسی .
ددریلغتنامه دهخداددری . [ دَ دَ] (ص نسبی ) منسوب به ددر. || آنکه بیرون خانه دوست دارد. کودکی که میل دارد به کوچه و خیابان رود. || زن شایق به گردش در کوچه و بازار. زن که به خانه های کسان رود تباهکاری را. زن که به کار بد رود به خانه های غیر. زن بدعمل . زن تباهکار.
ددریفرهنگ فارسی معین(دَدَ) (ص نسب .) 1 - کودکی که میل دارد غالباً به کوچه و خیابان رود. 2 - کنایه از: زنی که گاه گاه از خانه به در رود و با مردان بیگانه درآمیزد. 3 - شخص هرزه و بدعمل .
ددر رفتنلغتنامه دهخداددر رفتن . [ دَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) تباهی کردن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای تباهی . به عمل ناشایست شدن ِ زن . به تبهکاری شدن زن . به کار بد رفتن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای اعمال بد. || در تداول اطفال ، از خانه به کوچه یا خیابان رفتن برای گردش .
ددر رفتنفرهنگ فارسی معین( ~. رَ تَ) (مص ل .) 1 - بیرون رفتن . 2 - (عا.) خروج زنی بدکار به منظوری نامشروع .
دردرلغتنامه دهخدادردر. [ دَ دَ ] (اِ، ق ) در زبان اطفال ، بیرون خانه . کوچه . کوی . مهمانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). دَدَر.
ددر رفتنلغتنامه دهخداددر رفتن . [ دَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) تباهی کردن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای تباهی . به عمل ناشایست شدن ِ زن . به تبهکاری شدن زن . به کار بد رفتن زن . بیرون رفتن زن از خانه برای اعمال بد. || در تداول اطفال ، از خانه به کوچه یا خیابان رفتن برای گردش .
ددریلغتنامه دهخداددری . [ دَ دَ] (ص نسبی ) منسوب به ددر. || آنکه بیرون خانه دوست دارد. کودکی که میل دارد به کوچه و خیابان رود. || زن شایق به گردش در کوچه و بازار. زن که به خانه های کسان رود تباهکاری را. زن که به کار بد رود به خانه های غیر. زن بدعمل . زن تباهکار.
ددر رفتنفرهنگ فارسی معین( ~. رَ تَ) (مص ل .) 1 - بیرون رفتن . 2 - (عا.) خروج زنی بدکار به منظوری نامشروع .
ددریفرهنگ فارسی معین(دَدَ) (ص نسب .) 1 - کودکی که میل دارد غالباً به کوچه و خیابان رود. 2 - کنایه از: زنی که گاه گاه از خانه به در رود و با مردان بیگانه درآمیزد. 3 - شخص هرزه و بدعمل .
دهنه سنگ کلیددرلغتنامه دهخدادهنه سنگ کلیددر. [ دَ هََ ن ِس َ ک ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طاغن کوه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 12هزارگزی شمال فدیشه با 339 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9<