درازآهنگلغتنامه دهخدادرازآهنگ . [ دِ هََ ](ص مرکب ) طولانی . طویل . به درازا کشیده : ای فکنده امل درازآهنگ پست منشین که نیست جای درنگ .ناصرخسرو.بفرمود تا صندوقی درازآهنگ پر از دانه های [ مروارید ] شاهوار حاضر کردند. (جهانگشای جوینی ).
درازآهنگفرهنگ فارسی عمید۱. درازکننده و طولدهنده.۲. آنکه کاری را طول بدهد و به تٲخیر اندازد.۳. آنکه قصد راه دور و دراز کند.