درانگیانالغتنامه دهخدادرانگیانا. [ ] (اِخ ) درانگ . درانگه . زرنگ . سیستان . رجوع به زرنگ و ایران باستان ج 3 ص 2189 و 2258 شود.
رتبۀ درونگونهایintraspecific rankواژههای مصوب فرهنگستانرتبهای که مراتب تعامل افراد در درون یک گونه را معین میکند
درنگانهلغتنامه دهخدادرنگانه . [ دِ رِ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فسارود بخش داراب شهرستان فساواقع در 34 هزارگزی جنوب باختری داراب و کنار راه شوسه ٔ دارب به فسا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
درنونهولغتنامه دهخدادرنونهو. [ دَ ن َ وَ ] (اِ) خراب شدن و ویران گشتن . (لغت محلی شوشتر، خطی ). || بی نام و نشان شدن ، و مخفف آن دَرَنْبو است . (لغت محلی شوشتر، خطی ).
دیرینگونهpaleospecies, chronospeciesواژههای مصوب فرهنگستانگونهای که در بیش از یک دورۀ زمینشناسی وجود داشته باشد