دربستهلغتنامه دهخدادربسته . [ دَ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بسته در. مقابل درباز. که در آن مسدود باشد : خانه دربسته دار بر اغیارتا در او این غریب مهمانست . خاقانی .حجره ٔ خاص دید دربسته خازن از
آزمون دربستهblack-box testingواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش نرمافزار با توجه به نتایج مورد انتظار و بدون هیچ اطلاعی از ساختار درونی یا کُدهای برنامه
دربستیcharteringواژههای مصوب فرهنگستانکرایۀ دربست وسیلۀ نقلیه توسط سازمان یا گروه متـ . کرایۀ دربستی
آزمون دربستهblack-box testingواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش نرمافزار با توجه به نتایج مورد انتظار و بدون هیچ اطلاعی از ساختار درونی یا کُدهای برنامه
فرفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای دربسته مانند اجاق یا تنور که بعضی از غذاها و شیرینیها را درون آن میپزند.
آبسنجیhydrometryواژههای مصوب فرهنگستانتعیین وزن مخصوص یک مایع معمولاً با استفاده از لولة دربستة مدرج
آزمون دربستهblack-box testingواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش نرمافزار با توجه به نتایج مورد انتظار و بدون هیچ اطلاعی از ساختار درونی یا کُدهای برنامه