درزیر بالالغتنامه دهخدادرزیربالا. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری رشخوار با 150 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span clas
درزرلغتنامه دهخدادرزر. [ دَ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ده سرد بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 83 هزارگزی جنوب بافت و 4 هزارگزی باختر راه فرعی دولت آباد به بافت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
درزگیرjoint sealantواژههای مصوب فرهنگستانموادی برای جلوگیری از ورود آب و آشغال یا مواد خارجی به داخل درز
عدفةلغتنامه دهخداعدفة. [ ع َ دَ ف َ ] (ع اِ) بیخ درخت که رفته است درزیر زمین . ج ، عِدَف . (اقرب الموارد) (قطرالمحیط).
مکنلغتنامه دهخدامکن . [ م َ] (ع مص ) بیضه نهادن سوسمار و مانند آن . (منتهی الارب ). تخم نهادن سوسمار و مانند آن و جمع شدن تخمها درزیر شکم آن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).