درسیانلغتنامه دهخدادرسیان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای از خره ٔ مؤمن آباد در قاینات . (یادداشت مرحوم دهخدا).
درصانلغتنامه دهخدادرصان . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَرْص و دِرْص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به درص شود.
دگرسانفرهنگ فارسی عمیددگرگون؛ طور دیگر؛ جور دیگر: ◻︎ مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی: ۲۹۴).
پیرایش دگرسانalternative splicing, alternative RNA splicing, alternate splicing, ASواژههای مصوب فرهنگستانپیرایش یک پیشرِناپ معین به شیوههای مختلف که به تولید رِناپهایی با توالیهای مختلف منجر میشود متـ . پیرایش افتراقی differential splicing پیرایش دگرسان پیشرِناپ alternative pre-messanger RNA splicing
درسلغتنامه دهخدادرس . [ دِ] (ع اِ) جامه ٔ کهنه . (منتهی الارب ). جامه ٔ پوسیده وکهنه . (از اقرب الموارد). || دم شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَرس . رجوع به دَرس شود. ج ، أدراس ، درسان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
پس زدنلغتنامه دهخداپس زدن . [ پ َ زَ دَ ](مص مرکب ) دور کردن چنانکه خاشاک را از روی آب و امثال آن عقب زدن . || بدنبال گذاردن . پیش افتادن از همکاران : همه ٔ هم درسان خود را پس زده است .- امثال :از پا پس میزند با دست پیش میکشد ؛ چیزی را که
نویدرسانلغتنامه دهخدانویدرسان . [ ن ُ رَ / رِ ] (نف مرکب ) نوید رساننده . مژده آور. مژده ور. بشیر. مبشر. (یادداشت مؤلف ). که بشارت آرد. نیز رجوع به نوید و ترکیبات آن شود.
امدادرسانواژهنامه آزاد(آتش نشانی، هلال احمر) امدادگر؛ مامور آموزش دیده ای که وظیفۀ امدادرسانی و نجات آسیب دیدگان و قربانیان زلزله، سیل، سوانح جاده ای، آتش سوزی و مانند این ها را بر عهده دارد. امدادگر. معادل Rescuer در انگلیسی.