درشکهلغتنامه دهخدادرشکه . [ دُ رُ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی رامی توان بلند کرد و برافراخت و یا تا کرد و خوابانید. (ناظم الاطباء). مأخوذ از کلمه ٔ «دروژکی » روسی ، اصلاً نام وسیله ٔ نقلیه ٔ کوچک و سبکی در روسیه ، دا
درشکهفرهنگ فارسی معین(دُ رُ کِ) [ مأخوذ از روسی . ] (اِ.) گردونة چهارچرخه که با اسب کشیده می شود و اتاقکی برای حمل مسافر دارد.
hackneyدیکشنری انگلیسی به فارسیهک، درشکه کرایه، اسب سواری، اسب کرایبه، فعله، مبتذل کردن، زیاد استعمال شده
hackدیکشنری انگلیسی به فارسیهک کردن، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، چاک، برش، ضربه، ضربت، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، نویسنده مزدور، جنده، فاحشه، خش، بریدن، زخم زدن، بیل زدن، خرد کردن
hacksدیکشنری انگلیسی به فارسیهک ها، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، چاک، برش، ضربه، ضربت، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، نویسنده مزدور، جنده، فاحشه، خش، بریدن، زخم زدن، بیل زدن، خرد کردن
ماجوردیکشنری عربی به فارسیکلنگ , سرفه خشک وکوتاه , چاک , برش , شکافي که بر اثر بيل زدن يا شخم زده ايجاد ميشود , ضربه , ضربت , بريدن , زخم زدن , خردکردن , بيل زدن , اسب کرايه اي , اسب پير , درشکه کرايه , نويسنده مزدور , جنده
درشکهلغتنامه دهخدادرشکه . [ دُ رُ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی رامی توان بلند کرد و برافراخت و یا تا کرد و خوابانید. (ناظم الاطباء). مأخوذ از کلمه ٔ «دروژکی » روسی ، اصلاً نام وسیله ٔ نقلیه ٔ کوچک و سبکی در روسیه ، دا
درشکهفرهنگ فارسی معین(دُ رُ کِ) [ مأخوذ از روسی . ] (اِ.) گردونة چهارچرخه که با اسب کشیده می شود و اتاقکی برای حمل مسافر دارد.
درشکهلغتنامه دهخدادرشکه . [ دُ رُ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی رامی توان بلند کرد و برافراخت و یا تا کرد و خوابانید. (ناظم الاطباء). مأخوذ از کلمه ٔ «دروژکی » روسی ، اصلاً نام وسیله ٔ نقلیه ٔ کوچک و سبکی در روسیه ، دا