درصانلغتنامه دهخدادرصان . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَرْص و دِرْص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به درص شود.
درسیانلغتنامه دهخدادرسیان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای از خره ٔ مؤمن آباد در قاینات . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دگرسانفرهنگ فارسی عمیددگرگون؛ طور دیگر؛ جور دیگر: ◻︎ مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی: ۲۹۴).
درصلغتنامه دهخدادرص . [ دَ ] (ع اِ) بچه ٔ خارپشت و بچه ٔ موش دشتی و بچه ٔ خرگوش و بچه ٔ موش و بچه ٔ گربه و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، أدراص ، دِرصان ، دُروص ، أدْرُص ، دِرَصة. (منتهی الارب ).
درصلغتنامه دهخدادرص . [ دِ ] (ع اِ) بچه ٔ افکنده ٔ ماده خر. (منتهی الارب ). جنین اتان و ماده خر. (از اقرب الموارد). ج ، أدراص ، دِرْصة. (منتهی الارب ). دِرَصة. أدراص . دِرصان . دُروص . أدْرُص . (اقرب الموارد). || بچه ٔ خارپشت و خرگوش و کلاکموش و موش و گربه و سگ ماده و مانند آن . (منتهی ال