درپهنلغتنامه دهخدادرپهن . [ دَ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بزنجان بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 30هزارگزی خاور بافت و سر راه مالرو اسفندقه به بُزنجان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
درپهنلغتنامه دهخدادرپهن . [ دَ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انکهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 200هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو میناب به انکهران ، با 150 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرا
درحینلغتنامه دهخدادرحین . [ دَ ](ق مرکب ) فی الحال . دردم . درحال . فوراً : دشمن جاه ورا زهره و یارا نبودکآنچه او گوید درساعت و درحین نکند.سوزنی .
رغم ذلکدیکشنری عربی به فارسیهنوز , تا ان زمان , تا کنون , تا انوقت , تاحال , باز هم , بااينحال , ولي , درعين حال
یون رادیکالradical ionواژههای مصوب فرهنگستانمولکولی که الکترون زوجنشده دارد و درعینحال دارای بار منفی کامل است
پایش رشدgrowth monitoringواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای برآورد رشد مناسب کودکان که درعینحال تأثیر تغذیه و بیماریها را نشان میدهد
کاغذ لفافwrapping paperواژههای مصوب فرهنگستانکاغذی انعطافپذیر و درعینحال محکم که در لفافپیچی به کار میرود
خودروهتلrotel, motel on wheelsواژههای مصوب فرهنگستانخودروی بزرگ با اتاقکهای متعدد و تسهیلات لازم اقامتی برای مسافران و درعینحال برای به گردش بردن آنها