خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درمان بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی درمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bidarmān درد و مرضی که دوا نداشته باشد و قابل معالجه نباشد.
-
درمان پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) darmānpazir ۱. درمانپذیرنده؛ قابل علاج.۲. چارهپذیر.