درنوردیدهلغتنامه دهخدادرنوردیده . [ دَ ن َ وَ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بهم پیچیده . مطوی . مطویة.(یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درنوردیدن شود.
افقنشانhorizon markerواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از دستساختهها که مدتی کوتاه در منطقهای گسترده ظاهر شده باشد و مرزهای همزمان فرهنگی منطقه را درنوردیده باشد