دروغینیلغتنامه دهخدادروغینی . [ دُ ] (اِخ ) شهرت سپهسالارعلی دروغینی از سرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده . رجوع به علی دروغینی در ردیف خود شود.
علی دروغینیلغتنامه دهخداعلی دروغینی . [ ع َ ی ِ دُ ] (اِخ ) (سپهسالار...) وی ازسرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده بود. و بواسطه ٔ دروغهای بزرگی که می گفت مشهور به «دروغینی » و یا «کوه دروغان » گشت . آنگاه که ترکان خاتون خوارزم را ترک گفت زمام کشور به دست این شخص افتاد و چون هیچ نوع خبرت و ک
دروغینلغتنامه دهخدادروغین . [ دُ ] (ص نسبی ) دروغی . کاذب . کاذبة. به دروغ : اشتهای دروغین ؛ اشتهای کاذب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از ادب نبود به پیش شه مقال خاصه خود لاف دروغین و محال . مولوی .صبح کاذب ؛ و او را صبح دروغین گویند. (ا
دروغینهلغتنامه دهخدادروغینه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) دروغی . دروغین . دروغ . و رجوع به دروغی و دروغین شود.
دروغیندیکشنری فارسی به انگلیسیbogus, bum, dummy, factitious, false, fictitious, make-believe, mock, phantom, pretended, pseudo, pseudo-, quack, spurious, untrue, untruthful
علی دروغینیلغتنامه دهخداعلی دروغینی . [ ع َ ی ِ دُ ] (اِخ ) (سپهسالار...) وی ازسرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده بود. و بواسطه ٔ دروغهای بزرگی که می گفت مشهور به «دروغینی » و یا «کوه دروغان » گشت . آنگاه که ترکان خاتون خوارزم را ترک گفت زمام کشور به دست این شخص افتاد و چون هیچ نوع خبرت و ک
علی سپهسالارلغتنامه دهخداعلی سپهسالار. [ ع َ ی ِ س ِ پ َ ] (اِخ ) از سرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده ، و مشهور به دروغینی یا کوه دروغان . رجوع به علی دروغینی شود.
علی کوه دروغانلغتنامه دهخداعلی کوه دروغان . [ ع َ ی ِ هَِ دُ ] (اِخ ) (سپه سالار...) از سرداران سپاه سلطان محمد خوارزمشاه و مشهور به «دروغینی » یا«کوه دروغان » بوده است . رجوع به علی دروغینی شود.
علی دروغینیلغتنامه دهخداعلی دروغینی . [ ع َ ی ِ دُ ] (اِخ ) (سپهسالار...) وی ازسرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده بود. و بواسطه ٔ دروغهای بزرگی که می گفت مشهور به «دروغینی » و یا «کوه دروغان » گشت . آنگاه که ترکان خاتون خوارزم را ترک گفت زمام کشور به دست این شخص افتاد و چون هیچ نوع خبرت و ک