درونیگرایی اخلاقیethical internalismواژههای مصوب فرهنگستاننگرشی مبتنی بر اینکه انگیزة فعل اخلاقی جزء مقوّم توجیه اخلاقی آن عمل است متـ . درونیگرایی انگیزشی motivational internalism
درونیگرایی معرفتیepistemological internalismواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای در باب توجیه معرفتی مبتنی بر اینکه توجیه یک باور منوط است به دسترسی شخص به فرایندهای شناختی صحیحی که تولیدکنندة آن باور بوده است
روروro-ro, roll-on roll-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه که در آن بار بر روی وسایل چرخدار ازطریق شیبراهه به کشتی وارد یا از آن خارج میشود
دورونهلغتنامه دهخدادورونه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (اِ) آژفنداک . قوس قزح . (ناظم الاطباء).رنگین کمان . کمان رستم . درونه . رجوع به درونه شود.
درونهلغتنامه دهخدادرونه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ)درون . (آنندراج ). اندرون . مقابل بیرون : لابه کنم که هی بیا درده بانگ الصلااو کتف این چنین کند که به درونه خوشترم . مولوی (از آنندراج ) || نهان . ضمیر
درونهلغتنامه دهخدادرونه . [ دَ / دُ ن َ / ن ِ ] (اِ) کمان حلاجان . (لغت فرس اسدی ). کمان حلاج . (برهان ). کمان ندافی و آن را کمان کودک نیز خوانند. (جهانگیری ). کمان حلاجی . (آنندراج ) : سفید برف برآ
بیروانلغتنامه دهخدابیروان . [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه به نوسود میان لفطه و درونه در 43000گزی کرمانشاه . (یادداشت مؤلف ).