کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
علت وجودیraison d'êtreواژههای مصوب فرهنگستاننیروی اصلی وحدتبخش در درون یک کشور که اساس و بنیان ملیگرایی (nationalism) را پدید میآورد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
درپاشلغتنامه دهخدادرپاش . [ دُ ] (نف مرکب ) درپاشنده . دربار : چون از سرقصه های درپاش شد قصه قیس در جهان فاش .نظامی .
درپیچیدگیلغتنامه دهخدادرپیچیدگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت درپیچان . درپیچان بودن . التواء. عَسَق . (منتهی الارب ). و رجوع به در پیچیدن شود.
درپهنلغتنامه دهخدادرپهن . [ دَ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بزنجان بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 30هزارگزی خاور بافت و سر راه مالرو اسفندقه به بُزنجان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
درپتوکلغتنامه دهخدادرپتوک . [ دَ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در 32هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد و 18هزارگزی شمال راه مالرو ده دوست محمد به زابل ، با 300 تن سکنه
درپذیرلغتنامه دهخدادرپذیر. [دَ پ َ ] (نف مرکب ) درپذیرنده . پذیرنده : در که نالم که دستگیر توئی درپذیرم که درپذیر توئی . نظامی .رجوع به درپذیرفتن شود.
دریافت روزانۀ پذیرفتنیacceptable daily intakeواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مادۀ مغذی یا شیمیایی که مصرف روزانۀ آن در طول زندگی ظاهراً خطر قابلملاحظهای ندارد اختـ . درپ ADI
درپاشلغتنامه دهخدادرپاش . [ دُ ] (نف مرکب ) درپاشنده . دربار : چون از سرقصه های درپاش شد قصه قیس در جهان فاش .نظامی .
درپیچیدگیلغتنامه دهخدادرپیچیدگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت درپیچان . درپیچان بودن . التواء. عَسَق . (منتهی الارب ). و رجوع به در پیچیدن شود.
درپهنلغتنامه دهخدادرپهن . [ دَ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بزنجان بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 30هزارگزی خاور بافت و سر راه مالرو اسفندقه به بُزنجان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
درپتوکلغتنامه دهخدادرپتوک . [ دَ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در 32هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد و 18هزارگزی شمال راه مالرو ده دوست محمد به زابل ، با 300 تن سکنه
درپذیرلغتنامه دهخدادرپذیر. [دَ پ َ ] (نف مرکب ) درپذیرنده . پذیرنده : در که نالم که دستگیر توئی درپذیرم که درپذیر توئی . نظامی .رجوع به درپذیرفتن شود.
گریدرپلغتنامه دهخداگریدرپ . [ گ ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقعدر 75000گزی باختر نیک شهر و کنار راه مالرو بنت به کالک . هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است . آب آنجااز قنات تأمین میشود. مح