درپوشاندنلغتنامه دهخدادرپوشاندن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) پوشاندن . در بر کردن . به تن کسی کردن : ابراهیم بر شتری نشست و به مقام اسماعیل آمد و هاجر را گفت که سر اسماعیل را شانه کن ... و جامه های نیکو درپوشان . (قصص الانبیاء ص 51). رجوع به پوشا
درپوشانیدنلغتنامه دهخدادرپوشانیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب )پوشانیدن . پوشاندن : خلعت هارون ... بر نیمه ٔ آنچه خلعت پدرش بود، راست کردند و درپوشانیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 361). رجوع به پوشانیدن شود.