درکاویدنلغتنامه دهخدادرکاویدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) کاویدن . بحث کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کاویدن شود.
واکویدنلغتنامه دهخداواکویدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازکاویدن . کاوش کردن . تفحص نمودن . درکاویدن چیزی و تجسس و جستجوی چیزی . (ناظم الاطباء).