دریابدواژهنامه آزاددَریابُد، امیر یا سردار چهار ستاره در نیروی دریایی،یک درجه بالاتر از دریاسالار است.
درآبدلغتنامه دهخدادرآبد. [ دَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، در 13هزارگزی شمال خاوری مشهد کنار راه شوسه ٔ مشهد به تبادکان . جلگه و معتدل و دارای 185 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و قنات . محصو
ذرابتلغتنامه دهخداذرابت . [ ذَ ب َ ] (ع مص ) ذَرابة. ذَرَب . ذُروبت . تیز شدن . || تباه شدن معده و هضم نشدن طعام در آن . || اصلاح گرفتن معده . (از اضداد است ). || ذرابت جرح ؛ درمان نپذیرفتن خستگی .
ذروبتلغتنامه دهخداذروبت . [ ذُ ب َ ] (ع مص ) ذروبة. ذَرَب َ. ذرابة. ذروبت معده ؛ تباه شدن معده و هضم نکردن طعام . || اصلاح گرفتن معده . (از اضداد است ).
دربتلغتنامه دهخدادربت . [ دُ ب َ ] (ع اِمص ) دربة.دلیری بر جنگ و بر هر کار : از هر شدتی دربتی حاصل کردند. (تجارب السلف ). رجوع به دربة شود.