دریافت کردنلغتنامه دهخدادریافت کردن . [ دَرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن . اخذ کردن . به خود واصل کردن . اخذ. وصول . قبض چنانکه وجهی را. مقابل پرداخت کردن . رسید. واصل شدن . استاندن . (ی
دریافتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ریافتکردن، وصول کردن، برداشت کردن، بهدست آوردن، گرفتن، بستانکار شدن بُردن(برداشتن)
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شونددیکشنری فارسی به عربیمضاد للهستامين