جانبازانواژهنامه آزادافرادی که جان خود با فداکاری را در راه وطن به خطر انداخته و دچار آسیب و یا نقص عضو گردیده اند. جمع جانباز
سربازفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (نظامی) کسی که دارای پایینترین درجۀ نظامی است.۲. [مجاز] سپاهی؛ لشکری؛ نظامی.۳. (اسم) (ورزش) در شطرنج، پیاده.۴. [قدیمی] کسی که از جان و سر خود گذشته و آمادۀ
اسخیلوسلغتنامه دهخدااسخیلوس . [ اِ ] (اِخ ) وی مؤسس حقیقی تراژدی است . مولد او 525 ق . م . پیش از اسخیلوس نمایشگاههای یونان منظره ٔ نمایش های کنونی را نداشت . در فصل زمستان و بهار
کارتاژلغتنامه دهخداکارتاژ. (اِخ ) قرطاجنه . کارتاژ یا قرطاجنه یکی از بلاد شمالی افریقا بود که در حدود 880 ق . م . جمعی از مهاجرنشینان فنیقیه بنا نهادند. بنا بر روایات کهن دیدُن شو
طالبوفلغتنامه دهخداطالبوف . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) طالب اُف . حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ . ق . متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت