درِ تحتِفشارpressure door, plug doorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی در بر روی سازة هواگرد تحتِفشار که در هنگام بسته بودن، تمام تنشهای وارد بر سازه، از جمله فشار درونی، را تحمل میکند
درِ بارگُنجcontainer end door, end door 1واژههای مصوب فرهنگستاندری که در دیوارۀ انتهایی بارگُنج تعبیه میشود
دستگیرۀ داخلی درdoor inside handle, interior door handleواژههای مصوب فرهنگستاندستگیرهای در قسمت داخلی در برای باز کردن آن
درام دروملغتنامه دهخدادرام دروم . [ دِ دُ ] (صوت ) در تداول عامه ، آواز موزیک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دران دربدلغتنامه دهخدادران دربد. [ دَ دَ ب َ ] (اِ مرکب )رئیس دربندها. (ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 417).
درنب درنبلغتنامه دهخدادرنب درنب . [ دُ رُمْب ْ دُ رُمْب ْ / دِ رِمْب ْ دِ رِمْب ْ] (اِ صوت ) آوازه ٔ نقاره ٔ کوچک . حکایت و آوازی از پیاپی زدن کوس و کورکا (طبل جنگ ) و کور طبل بزرگی است که از مس سازند و در سرکار سلاطین زنند. گُرم گُرم .
دره درلغتنامه دهخدادره در. [ دَرْ رَ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان . واقع در 32هزارگزی شمال خاوری رفسنجان . و 20هزارگزی شمال راه شوسه ٔ رفسنجان به کرمان ، با 1100 تن سکنه
دریک دریکلغتنامه دهخدادریک دریک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن . نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک .