دزآبلغتنامه دهخدادزآب . [ دِ ] (اِخ ) از قلاع غرب ایران است که در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه می باشد. (از جغرافیای غرب ایران ص 129).
قلعه ٔ دزآبلغتنامه دهخداقلعه ٔ دزآب . [ ق َ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) این قلعه در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه میباشد. (جغرافیایی غرب ایران ص 128).
دجوبلغتنامه دهخدادجوب . [ دَ ] (ع اِ) آوند و غراره و جوالی کوچک که برای طعام و غیره با زنان در سفر باشد. (منتهی الارب ).
دحجابلغتنامه دهخدادحجاب . [ دِ ] (ع اِ) آنچه برآمده باشد از زمین مانند حَرَّه (یعنی زمین سنگلاخ سوخته ). دحجبان . (از منتهی الارب ). ما علا من الارض کالحرة. (اقرب الموارد).
دزآبادلغتنامه دهخدادزآباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان ، شهرستان شیراز. واقع در 21هزارگزی خاور زرقان و 2هزارگزی راه فرعی بند امیر به سلطان آباد، با 191 تن سکنه . آب آن از رو
قلعه ٔ دزآبلغتنامه دهخداقلعه ٔ دزآب . [ ق َ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) این قلعه در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه میباشد. (جغرافیایی غرب ایران ص 128).
محرابلغتنامه دهخدامحراب . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش دزاب شهرستان سنندج ، واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری دزاب و 2هزارگزی تنگی سربا. دارای 500 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن
دزلیلغتنامه دهخدادزلی . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش دزاب ، شهرستان سنندج . واقع در 30هزارگزی شمال زراب و 9هزارگزی غرب راه اتومبیل رو مریوان به زراب ، با 700 تن سکنه . آب
دزآبادلغتنامه دهخدادزآباد. [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان ، شهرستان شیراز. واقع در 21هزارگزی خاور زرقان و 2هزارگزی راه فرعی بند امیر به سلطان آباد، با 191 تن سکنه . آب آن از رو
قلعه ٔ دزآبلغتنامه دهخداقلعه ٔ دزآب . [ ق َ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) این قلعه در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه میباشد. (جغرافیایی غرب ایران ص 128).