دزددانلغتنامه دهخدادزددان . [ دُ ] (اِ مرکب ) سوراخی در دیوار که در وی کلیدان در داخل شود. || زره چفت . || دار و صلیب . (ناظم الاطباء).
دزدیدنلغتنامه دهخدادزدیدن . [ دُ دی دَ ] (مص ) بردن . سرقت . به نهانی مال دیگری را برای خود گرفتن . برداشتن مال دیگری برای خود درنهان . (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت کردن و بردن مال کسی را به مکر و فریب و در پنهانی و یا گرفتن مال کسی را دربیابان و صحرا بزور و قهر و غلبه و ربودن به مکر و خدعه . (ن
دزدیدنفرهنگ فارسی عمید۱. بردن مال دیگری پنهانی و بیخبر که صاحب مال در آن لحظه آگاه نشود؛ دزدی کردن.۲. کنار کشیدن خود.