دستادلغتنامه دهخدادستاد. [ دَ ] (ص ، ق ) بسیار و زیاده . (آنندراج ). فراوان و زیاد و بسیار و کثیر. (ناظم الاطباء).
دشتیادلغتنامه دهخدادشتیاد. [ دُش ْت ْ ] (اِ مرکب ) (از: دشت + یاد) بد یاد نمودن و غیبت کردن . (برهان ). یاد کردن به بدی و دشمنی که به عربی غیبت گویند. (آنندراج ). بهتان . (ناظم الاطباء). و رجوع به دُشت شود.
دستور عملیاتیoperation orderواژههای مصوب فرهنگستاندستوری که فرمانده به عوامل تحت فرمان خود میدهد و هدف از آن تأثیرگذاری بر اجرای عملیات است اختـ .دستات 1 OPORD