دستاویلغتنامه دهخدادستاوی . [ دَ ] (اِخ ) لقب علی بن هبةاﷲ، فقیه قرن هفتم هَ . ق . رجوع به علی دستاوی در ردیف خود شود.
علی دستاویلغتنامه دهخداعلی دستاوی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ دستاوی شافعی ،ملقّب به نورالدین . از مؤلفان فقه بود و در سال 707 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - الروضة. 2 - شرح کتاب التعجیز فی
دشتوولغتنامه دهخدادشتوو. [ دِ ت ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح اهل گناباد خراسان ، دشتبان . کسی که از طرف اهل ده مراقبت باغها و محصولات زراعتی را به عهده میگیرد. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). و رجوع به دشتبان شود.
ارتباطات دستگاهبهدستگاهmachine-to-machine communications, M2M communicationsواژههای مصوب فرهنگستانارتباطات میان رایانهها و پردازندهها و حسگرهای هوشمند و افزارهها، همراه با دخالت محدود انسان یا بدون دخالت او
دستگاه پسین توجه،دستگاه خلفی توجهposterior attentional systemواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مغزی که امکان انتخاب یک شیء از میان دیگر اشیا را با توجه به ویژگیهای ادراکپذیر آن، از قبیل مکان و چگونگی استقرار و شکل و رنگ، فراهم میکند
دستاویزفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] وسیله؛ بهانه.۲. هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند؛ دستپیچ.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ دستاوی شافعی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی دستاوی شود.
علی شافعیلغتنامه دهخداعلی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ دستاوی شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی دستاوی شود.
دستاویزفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] وسیله؛ بهانه.۲. هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند؛ دستپیچ.
علی دستاویلغتنامه دهخداعلی دستاوی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ دستاوی شافعی ،ملقّب به نورالدین . از مؤلفان فقه بود و در سال 707 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - الروضة. 2 - شرح کتاب التعجیز فی