دست مایهلغتنامه دهخدادست مایه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) مایه ٔ دست . سرمایه . (آنندراج ) (غیاث ) : استکفافی در علم استیفا ساخته است که دستمایه است مر جمله ٔ حساب را. (لباب الالباب چ براون ص 109). چه تر
پولفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دستمایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه ۲. پل، جسر
سرمایهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پول، دستمایه، راسالمال، دارایی، مال، مایه، نقد، نقدینه، وجه ≠ کار ۲. دارایی غیرمادی، توان، قدرت (فکری، علمی، هنری )