دسترهلغتنامه دهخدادستره . [ دَ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دستر. دست اره . اره ٔ کوچکی باشد که آن را به یک دست کار فرمایند. (جهانگیری ). داس کوچک دندانه دار. (برهان ). داس کوچک باشد و دندانه دار است و یک دسته دارد و در اصل دست اره بوده یعنی اره ٔ کوچک که به یک دس
دستگیرهلغتنامه دهخدادستگیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست . قطعه ٔ فلزی منحنی به درازای بدستی یاکم
دستگیرهفرهنگ فارسی عمید۱. آلتی که در پشت در میکوبند که هنگام بستن یا باز کردن در آن را به دست گیرند.۲. تکه پارچهای با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را میگیرند.
دستگیرهلغتنامه دهخدادستگیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست . قطعه ٔ فلزی منحنی به درازای بدستی یاکم
دستگیرهفرهنگ فارسی عمید۱. آلتی که در پشت در میکوبند که هنگام بستن یا باز کردن در آن را به دست گیرند.۲. تکه پارچهای با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را میگیرند.
دستگیرهلغتنامه دهخدادستگیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست . قطعه ٔ فلزی منحنی به درازای بدستی یاکم
دستگیرهفرهنگ فارسی عمید۱. آلتی که در پشت در میکوبند که هنگام بستن یا باز کردن در آن را به دست گیرند.۲. تکه پارچهای با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را میگیرند.