دست بازداشتنلغتنامه دهخدادست بازداشتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) رها کردن . ترک گفتن . دست کشیدن . ترک کردن . گذاشتن . یله کردن . هشتن : جز یک تن همه را بکشت آن یک تن را زنده دست بازداشت .
دستگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) طاری: das(s) طامه ای: das(s) طرقی: das(s) کشه ای: das(s) نطنزی: das(s)
دستفرهنگ انتشارات معینافشاندن ( ~. اَ دَ) (مص ل .) 1 - رقص و پایکوبی کردن .2 - صرفنظر کردن ، دست برداشتن .
دست کشیدنلغتنامه دهخدادست کشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دست مالیدن و ملامسه کردن . (برهان ) : به داروی فراموشی کشم دست بیاد ساقی دیگر شوم مست . نظامی .گر ز لبی شربت شیرین چش
چنگ برگرفتنلغتنامه دهخداچنگ برگرفتن . [ چ َ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دست بازداشتن . دست برگرفتن : بتیغ از غرض برنگیرند چنگ که پرهیز و عشق آبگینه ست و سنگ .سعدی (بوستان ).
بازداشتنلغتنامه دهخدابازداشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) (اپاک داشتن )، منع نمودن باشد. (برهان ) . (ترجمان القرآن ). ممانعت . (زوزنی ). منع کردن . (آنندراج ). عَصر. غَرض . عَفس . عَفک . ع
ابوسعیدلغتنامه دهخداابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن اعرابی . احمدبن محمد بصری . وی مقیم مکّه و در پایان مائه ٔ سیم و اوائل مائه ٔ چهارم میزیست و او را شیخ الحرم میخواندند. او از مشا
اطهارلغتنامه دهخدااطهار. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) غسل کردن از حیض . (از متن اللغة). تَطَهﱡر. (متن اللغة). پاک کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || اطهار از گناه ؛ منزه شدن و دست با