بر روی دست بردنلغتنامه دهخدابر روی دست بردن . [ ب َ ی ِ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) به اعزاز و احترام بردن . (آنندراج ).
داغ بر دست سوختنلغتنامه دهخداداغ بر دست سوختن . [ ب َ دَ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف الف بر سینه بریدن . الفی که عاشقان و قلندران بر سینه و بدن می کشند : دست را داغت نبینم ای پسر در آستین کش .می
دستلغتنامه دهخدادست . [ دَ] (اِ) از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب است : بازو و ساعد و کف دست و انگشتان
تکفیرلغتنامه دهخداتکفیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ). || لباس پوشیدن بر روی زره و پوشاندن آنرا. (
چنگلغتنامه دهخداچنگ . [ چ َ ] (اِ) نام سازیست مشهور . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). سازی است مشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. (آنندراج ) (انجمن آرا)
نواختنلغتنامه دهخدانواختن . [ ن َ ت َ ] (مص ) نوازش نمودن . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). شفقت نمودن . ملاطفت کردن . مهربانی کردن . (ناظم الاطباء). تفقدکردن . (فرهنگ فارسی
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ